جدیدترین اثر منتشرشده نشر معارف از نویسنده ی جوان و جویای نام محمد قائم خانی روانه بازار کتاب گردید. این اثر مجموعه داستانی بهم پیوسته جذابی است که در آن به دنبال مرگ راز آلود دختری جوان و در پی بازشدن پای پلیس به ماجرا اتفاقات عجیبی رقم می خورد و مرحله به مرحله پرده از راز این پرونده برداشته می شود.
دربخشی از کتاب میخوانیم :….. دیگر جسد ندارم که بدانم دقیقاً چه بلایی سرم میآید. ولی عجیب است که اگر بیشتر از یک ساعت از کافه بزنم بیرون، کمکم احساس خفگی میکنم. انگار یکی دست گذاشته روی گلوی نداشتها.م و این روحِ بدون جسم و جرم را میفشارد. این است که تنها وقتی از کافه بیرون میروم که توانی داشته باشم و به حدس هم بدانم که زمان رفتوبرگشت چقدر خواهد بود، مبادا که بیش از یک ساعت بیرون بمانم، چون تمام وجودم در عذاب خواهد سوخت و مجبور میشوم در چشمبههمزدنی برگردم به همین کافه تا نفسم چاق شود.
با اینکه مهمترین مکان داستانیام، همین میز وسط کافه خواهد بود که اسمش را گذاشتهام «میز بازی»، بازی عشق، بازی داوری، بازی بیداری و بازیهای دیگر این دنیا، در داستان اول که تازهنفسم و میتوانم پُر یک ساعت را بیرون پرسه بزنم، میروم بیرون و بازی با شکور را شروع میکنم؛ بازی خطرناکی پشت میز بازجویی. بعد از آن، خواهید دید که به کجاها سرک خواهم کشید و سر از چه ناکجاها که درنخواهم آورد.
محمد قائم خانی پیش از این مجموعه داستان «حوای سرگردان»، و چند داستان بلند دیگر را به چاپ رسانده است. وی همچنین پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف نیز هست.
این اثر معارفی در ۲۰۰ صفحه و با شمارگان هزار نسخه روانه ی بازار گردید