باید به آرمانگرایی نوجوانها پر و بال بدهیم
سرشار گفت: درآثاری که تاکنون داشتهام، بیشتر به دنبال این هستم که تصویرسازی بیشتر و جزئیتر و دقیقتری در ذهن مخاطب داشته باشم.
محمد سرشار نویسندة کتاب داستانی شکار هیولا، در بیست و نهمین جلسه از سری جلسات عصرانههای داستان که از سوی حوزه هنری قم و دفتر نشر معارف، در پاسخ به این سؤال که چگونه در چند حوزة متفاوت، کتابهای مختلفی نوشته است، گفت: دلیل این امر، دغدغههای متفاوتی است که داشتهام و به همین سبب، دست روی سوژههای مختلف گذاشته و برای گروههای مختلفی از مخاطبان، کتاب نوشتهام.
وی تصریح کرد: برای نوشتن یک اثر، پس از تمام کردن نوشتار اوّلیه و طرح کلی داستان، از اول آن را به طور مجدّد مورد بازنگری، ویرایش و پرداختن به جزئیات، قرار میدهم.
سرشار گفت: درآثاری که تاکنون داشتهام، بیشتر به دنبال این هستم که تصویرسازی بیشتر و جزئیتر و دقیقتری در ذهن مخاطب داشته باشم.
رئیس سابق حوزه هنری استان تهران، عنوان داشت: سنین ۱۲ تا ۱۵ سال، بیشتر از سایر ردههای سنّی، مدنظر بنده در تولید این اثر بوده است. البته این کتاب به شکلی نوشته شده است که بزرگسالانی که هنوز کودک درونشان فعّال است هم بتوانند از خواندن آن لذّت ببرند.
وی گفت: این گونه کتابها که تاریخ شفاهی را به نحوی روایت میکنند، دو مقدمه دارند و این مدل داستانها، از نوع رمانهای کلاسیک نیستند.
سرشار، افزود: اگر از بنده خواسته شود که پینوشتها، مقدمهها، تصاویر و سایز موارد خارج از متن داستان را بردارم، در آن حالت به یک شیر بی یال و دم تبدیل میشود.
در ادامه، محمد سرشار با بیان این که باید به آرمانگرایی نوجوانها پر و بال بدهیم بیان داشت: چون که ایدة اوّلیة نوشتن تاریخ شفاهی به صورت رمان بوده، برای من مهم بوده که از همان اول مخاطب نوجوان بداند، داستانی که میخواند بر اساس یک اتفاق واقعی است.
وی گفت: در سنین نوجوانی، یک آرمانگرایی در افراد به وجود میآید. برای این سن باید به شیوة خودش ماجرا را روایت نمود. ما باید این آرمانگرایی نوجوانها را مهم بدانیم و به آن پروبال بدهیم تا به رشد آنها کمک کنیم.
رمان از تاریخ شفاهی مهمتر است
سمیه عالمی نویسنده، منتقد و مدرس ادبیات داستانی در بیست و نهمین جلسه از سری جلسات عصرانههای داستان که از سوی حوزه هنری قم و دفتر نشر معارف، چهارشنبه، ۱۸ تیرماه و در محل فروشگاه پاتوق کتاب در قم برگزار شد، بیان داشت: متأسفانه در آثار نویسندگان معاصر تقلید و تکرار روشها و تکنیکهای نویسندگان سابق را شاهد هستیم، ولی شیوة نوشتار این کتاب، شیوهای متفاوت و متناسب با زمانة حال حاضر و مخاطب امروزی است.
وی افزود: در مقدمه کتاب شکار هیولا ، کتاب به عنوان تاریخ شفاهی معرفی شده است، امّا این کتاب، یک رمان است و رمان از تاریخ شفاهی مهمتر است. زیرا رمان میتواند بیانگر اوضاع و احوال مردم زمان خودش، و در واقع فرزند زمانة خودش باشد.
وی با بیان این که جمله بندیهای این کتاب مناسب و مورد پسند قشر نوجوان است، گفت: رمان شکار هیولا، در عین حال که یک داستان است، یک سند تاریخی از یک پیروزی بزرگ هم هست. در این کتاب مدلی از شاهنامة زمان خودِ نویسنده برای مبارزه با افکار مهاجم و معاند وطنش به رشتة تحریر درآمده و در آن، نگهداشتن و حفظ هویّت ایرانی به وضوح دیده میشود.
این نویسنده عنوان کرد: در این کتاب، روایت داستان از سمت مقابل اتفاق میافتد و این یک مواجهة خوب و جذاب است و یک پیرنگ پویا برای مخاطب ایجاد میکند و او را به دنبال داستان میکشاند.
این بانوی داستاننویس گفت: در این رمان، ایران به عنوان منجی شرق و غرب از جهت جغرافیایی به نمایش گذاشته شده است.
وی اظهار داشت: در همین اوضاع سخت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که از هر سو به کشور ما دارد وارد میشود، نویسنده میخواهد، از طریق این کتاب به مخاطب انرژی ببخشد، روحیة او را بازیابی و او را امیدوار کند. این نوع حرکات را از نویسندگان دیگری هم دیدهایم، مثلا در دوران پر آشوب کشور فرانسه در قرن ۱۹، ویکتور هوگو با خلق اثر بینوایان، در چنین نقطهای ایستاده و سعی در امیدبخشی به مردم کشورش دارد.
عالمی گفت: کتاب شکار هیولا میتواند التیام بخش دردها و رنجهای این روزهای مردم ما باشد. عزّت نفس، اعتماد به نفس و شور و هیجان در تمام لایههای این اثر حاکم است و تا آخر آن حس میشود و این میتواند به خوبی با قشر نوجوان ارتباط برقرار نماید.
در ادامه، عالمی به انتقادات خود در مورد این کتاب پرداخت و تصریح کرد: نکتة مورد انتقاد، تقدیمیّة این کتاب است که بهتر بود در پایان آن میآمد. از آنجا که ما ایرانیها را در دنیا، دشمنان دارند بنیادگرا و متحجّر معرفی مینمایند، بهتر بود تقدیمیّة این کتاب بعد از داستان جذّاب آن و اقناع مخاطب میآمد.
وی گفت: نکتة دیگر اینکه بهتر بود در این داستان بعضی عنوانها و القاب که برای سایر ملل محسوس و آشنا نیست و در این کتاب هم بدون پانویس ذکر شدهاند، یا نمیآمدند و یا به نحوی دیگر میآمدند.
سمیه عالمی افزود: برخی اعتقادات ما زیاد و به طور مکرّر در این کتاب آمده و این در حالی که ممکن است این تکرار زیادِ باورها برای مخاطب خسته کننده باشد.
این نویسنده در پایان، به عدم تفاوت جدی در ادبیات شخصیتهای مختلف داستان اشاره کرد و گفت: شخصیتهای داستان در دو گروه مقابل هم، متأسفانه به طور کامل ادبیات متفاوتی نسبت به هم ندارند، تقریباً با یک ادبیات با هم صحبت میکنند، و به طور کامل محسوس نیست که این دو گروه از دو کشور، دو فرهنگ و دو تمدّن متفاوت، رو در روی هم قرار گرفتهاند.
سپس حاضرین در جلسه به طرح نظرات، پیشنهادات و سوالات خود پرداختند و در پایان، محمد سرشار، ضمن تشکر از همراهی حضار و ارائة نظراتشان، به پاسخگویی در مورد سؤالات آنها پرداخت و بیان داشت: چون که ایدة اولیه، نوشتن تاریخ شفاهی به صورت رمان بود، برای من مهم به نظر میآمد که از همان اوّل، مخاطب نوجوان بداند، داستانی که میخواند، بر اساس یک اتّفاق واقعی است.
وی در پاسخ به انتقاد در مورد ناشناخته بودن برخی الفاظ موجود در کتاب برای سایر ملل، گفت: توضیح و تفسیر این الفاظ، وظیفة یک مترجم خوب است. اوست که باید با توجه به شناخت دقیقی که از مردم هم زبانش دارد، در پانویسها توضیحات لازم را در مورد آن الفاظ و القاب بیاورد.