شبی نویسنده به طور ناگهانی و کاملاً اتفاقی متوجه میشود که دوست کودکیهایش که سالها قبل به کانادا مهاجرت کرده دچار تومورمغزی و فراموشی شده و کسی از خانوادهاش در ایران از بیماری او آگاه نیست. او تصمیم میگیرد به تنهایی به کانادا رفته و برای مدتی هم که شده کنار عزیز بیمارش بماند اما در همان اولین هفتۀ اقامتش در کانادا روی دیگر حقیقت را میبیند و درگیر آدمها و ماجراهای دیگری میشود…