توضیحات
در این رمان مخاطب با قهرمانی روبرو است که تلاش می کند برای نجات زندگیش.
قهرمان داستان زنی ست که پا میگذارد روی مرزهایی که نه دلیل عقلی دارد و نه شرعی. حصارهایی که جامعه و نگاه های عامیانه بر دور یک زن میکشند و دوست دارند زن را در همان تنپوشی ببینند که خودشان دوختهاند. لباسی که گاه بیقباره است، گاه تنها رنجورتر از آن هستند که بتوانند به تن کنندش.
قهرمان داستان حرکت میکند. حرکتش از جنس قدم برداشتن و حتی دویدن نیست. او مثل یک موج برمیخیزد و پیش میرود. مرز ساحل و دریا را او مشخص میکند.
او مادرانه برای نگهداشتن فرزندش تلاش میکند ولی سعی میکند خودش را هم فراموش نکند، خودش و نیازهایش.