کتاب خانواده در تندباد

خانواده‌ای قدیمی چطور با فرزندان بیشتر بهتر اداره می‌شدند؟

خانواده‌های ایرانی پرفرزند بودند و این پرفرزندی لزوماً بار والدین را چند برابر نمی‌کرد؛ زیرا اولاً بسیاری از شبه نیازهای امروزی که برای والدین هزینه بر است وجود نداشت و ثانیاً در فضای به نسبت گسترده و مرتبط با طبیعت بافت شهری و روستایی عمده وقت کودکان به سالمترین گردش‌ها و تفریح‌ها می‌گذشت و برادران و خواهران با یکدیگر مشغول بازی می‌شدند و باری بر دوش والدین نبودند.

فرهنگ ایرانی برای مشکل حسادت برادران و خواهران و رقابت آنها بر سر توجه پدر و مادر راه حل بسیار هوشمندانه ای داشت برادر و خواهر بزرگتر با کسب عنوانی مانند خان داداش ،داداش خان باجی یا ،آبجی مانند یک درجه ترفیع جایگاه جدیدی پیدا می‌کردند که در عین احترام برانگیز بودن به معنای مسئول بودن در قبال برادران و خواهران کوچکتر بود اصل مهم در اداره خانواده این بود که کوچک‌ترها باید به بزرگ‌ترها احترام بگذارند.

دلیل جایگزینی حیوانات با انسان در فرهنگ مدرن چیست؟

یکی از وقایعی که در جامعه مدرن رخ داده استفاده افراد از فضای مجازی برای جبران فقدان روابط عمیق است. در واقع آن «دیگری» مورد نیاز به صورت مجازی درآمده و افراد در جست وجوی مجازی برای پیدا کردن افراد مورد نظرشان هستند این شکل از رابطه در ظاهر با روحیه انسان مدرن سازگارتر است؛ زیرا بسیاری از تعهدها و پایبندی‌های رابطهٔ واقعی را ندارد و براساس تمایل روشن و خاموش می‌شود. اما در واقع در ذات خود سطحی و ناپایدار است و از این رو در طولانی مدت نیاز واقعی فرد را به ارتباط‌های انسانی بی‌پاسخ می‌گذارد.

حرصی که در فرهنگ مدرن موجود است باعث می‌شود که ارتباط‌های انسانی در این حوزه نیز به جای اینکه بر مبنای ارزش انسانی ارتباط سنجیده شوند بیشتر بر مبنای نوعی حساب رسی سود و زیان و اینکه چه چیزی از این ارتباط برای من در میآید تنظیم شوند، در چنین فضایی که انسانها دچار فقر ارتباطی و احساس تنهایی هستند و دچار بحران صمیمیت واقعی در زندگیشان می‌شوند بسیاری از افراد برای جبران کمبود صمیمیت به برخی بدیل‌ها یا جایگزین‌ها پناه می‌برند و این امور بسیار رایج می‌شود، یکی از آنها نگهداری حیوانات است

عقیده شومیکر در مورد جامعه غرب چیست؟

عقیده شومیکر این موضوع در جامعه غرب بسیار ماشینی شده است؛ یعنی رابطه بدون درک احساسهای طرف مقابل و بر مبنای مزاج لحظه ای انسان شکل میگیرد که متغیر است و در آن هرکس به دنبال بیشینه کردن لذت خویش است

جامعه مدرن شاهد مرگ رابطه جنسی مبتنی بر نقش‌های ویژه زن و شوهر بوده است. بحران روابط جنسی که نشئت گرفته از ساختار فرهنگ مدرن است براساس مفاهیمی چون «بیگانگی اجتماعی و خسوف صمیمیت تحلیل پذیر و درخور ریشه یابی است؛ به این معنا که کمال رابطه جنسی در توجه دگر خواهانه به دیگری است و بدون این ،دگرخواهی مجال کمی برای صمیمیت واقعی وجود دارد هنگامی که بیگانگی اجتماعی یا خسوف صمیمیت رخ میدهد رابطه جنسی نیز به صرف داشته یا کالایی برای مصرف کردن تبدیل میشود؛ در حالی که رابطه جنسی رضایت بخش نیازمند و مستلزم یگانگی و یا یکی شدن عمیق با «دیگری» است.

اما رابطه میان شرکای «معطوف به خویشتن خودخواه یعنی ناتوان از عبور از خویش و توجه دگرخواهانه و نه خودخواهانه معمولاً به رابطه ای فاقد توجه به دیگری ختم می.شود چنین رابطه ای مولد سردرگمی، تردید و تنوع طلبی است.