کتاب ضاحیه
ضاحیه ۲۴۵,۰۰۰ تومانجلد
بازگشت به محصولات
کتاب مرسیه
مرسیه ۱۱۰,۰۰۰ تومانجلد

ایلهان
من یک سفیرم، زندگی‌نامه نماینده مسلمان کنگره زن مجلس سنای آمریکا

قیمت اصلی: ۱۵۰,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی: ۱۳۵,۰۰۰ تومان.جلد

کتاب ایهان، زندگی‌نامه ایلهان عمر اولین نماینده محجبه زن کنگره آمریکا که مسلمان بود، روایت یک مهاجرت موفق برای شدن نه بودن از سومالی تا کنگره آمریکا، من یک سفیرم، سفر من از مهاجرت تا نمایندگی مجلس آمریکا

2 در انبار

ایلهان، من یک سفیرم

کتاب ایلهان، من یک سفریم، با نام سفر من از مهاجرت تا نمایندگی مجلس آمریکا به زندگی اولین نماینده زن مسلمان و محجبه خانم ایلهان عمر  اشاره دارد. این کتاب به قلمخانم ربکا پیلی است و توسط خانم سپیده اشرفی ترجه شده است.

روایتی از مهارجرت، سختی و غربت که یک زن روایتگر آن است. ایلهان عمر نماد تلاش برای حفظ حجاب در کنگره آمریکا که اینچنین توصیف می‌کند:

گیج شده بودم نمیخواستم از نماینده ها بپرسم چون ممکن بود رای نیاورم. از زمانی که حجاب در سال ۲۰۰۵ بخشی از وجودم شده بود، برایم نمادی از ارزشهایی بود که میخواستم با آن زندگی کنم و به مرور برایم معنادار شد. در بعد از حملات القاعده که جامعه ای بودم بسیاری تصمیم به برداشتن حجاب و تراشیدن ریش هایشان کرده .بودند. اینکه به شکل علنی نشان دهم که مسلمان هستم، به منزله یک تهدید بود.

در آن زمان برایم مهم بود که حجاب بر سر داشته باشم چون در این صورت دیگران میدیدند که یک زن عادی با همین حجاب مدرسه رفته و موفق شده است. می خواستم به طور نامحسوس این روایت را تغییر دهم و سفیر آدمهایی مثل خودم شوم. سال ها به همه میگفتم که ما هم مثل شما هستیم. سالم زندگی کردن، بهترین نوع مقاومت است.

چرا مهاجرت به آمریکا؟

«آمریکا متفاوته. فقط اونجاس که میتونی تبدیل به یه شهروند بشی. جاهای دیگه، اول و آخرش مثل مهمون‌ها هستیم». این را پدر ایلهان در زمانی که می‌خواستند از جنگ داخلی سومالی فرار و به کشور دیگری مهاجرت کنند گفته بود. در تصور آنها آمریکا وطنشان محسوب می‌شود.

در ادامه سفرشان این را می‌فهمیم که پدرش درست می‌گفت. ایلهان مثل یک شهروند آمریکایی به بالاترین درجه حکومت آمریکا رسید اما روح اثر چیز دیگری می‌گوید. آنچه تو را شهروند آمریکا می‌کند، خدمت به حکومت مطلق سرمایه داری و مواظبت تمام و کمال بر سنت سنت سرمایه‌دار است. در این صورت گویا اصلاً نمی‌شود مشکلات فرودست کاسته شود، چونباید از سرمایه دار زد و به مشکلات فرودستان پرداخت.

ایلهان یک زن مسلمان سُنی سومالیایی .است او قرآن میخواندو. . . .

آمریکا با آفریقا فرق دارد؟

سرمای ماه مارس بود لباسهایی که از آفریقا با خودمان آورده بودیم به اندازه کافی گرم نبود برای ،همین به گادویل رفتیم تا لباس و بقیه ما يحتاجمان را تهیه کنیم. من دو عدد کت خریدم، اما هنوز هیچ کفشی چشمم را نگرفته بود انگار هنوز در حال وهوای کفش‌های نازکی بودم که بیشتر برای رقص مناسب بود و هیچ گرمایی برای آن زمستان نداشت. در اولین روز مدرسه وقتی سوار اتوبوس شدم، بلافاصله سر خوردم و به پشت افتادم به خودم آسیب زدم و باعث خنده بچه‌های دیگر شدم، خیلی بد بود.

حتی یادم نمی‌آید که کمترین راهنمایی را از کسی گرفته باشم. مثلاً کسی گفته باشد که نیاز به کفش‌های گرمتری برای زمستان داری. هیچ کلیسا، مسجد یا اجتماع دیگری در اطرافمان نداشتیم که کمکمان کند به حداقل‌های زندگی در جای جدید آگاه شویم. پدر سعی میکرد اطلاعات ریزریزی جمع کند، چون تسلطش به انگلیسی کم بود. من تمام چیزی که در بدو ورودم به آمریکا می‌دانستم این بود که بگویم سلام یا خفه شو.

همان طور که می‌شود تصور کرد دانستن این دو کلمه برای گذراندن روزگار در آن آمریکایی که با آن مواجه شدیم کافی نبود. اولین باری که به مدرسه رفتم برای آزمون تعیین سطح بود. آزمون به زبان انگلیسی بود و من چیزی از آن نمی‌دانستم اما نکته همین بود که با آنچه نمی‌دانستم روبه رو شوم. نزدیک به چهار سال بود که تحصیلات رسمی‌ای نداشتم به هیچ مدرسه که دوستش هم داشتم نرفته بودم کمی قبل از آن که مهاجرت کنیم. . . .

آیا در روز انتخابات به شعار همیشگی خود رسیدید؟

من همیشه می‌گویم چیزی را به دست می‌آوری که برایش برنامه ریزی کرده‌ای، اما آن روز مشخص نبود چه کسی پیروز می‌شود. دیگر همه چیز را رها کردم چون می‌دانستم تمام تلاشمان را کرده‌ایم هرچه سنگ بر سر راهمان قرار دادند قوی‌تر شدیم وقتی رأی گیری تمام شد، دیگر حوصله‌ای نداشتم که به شعبه‌های رأی یا دفتر خودمان بروم.

برای همین، کاری را کردم که همیشه وقتی عصبانی هستم با آن خودم را آرام می‌کنم؛ زدم به دل جاده مسیر زیادی را رفته بودم که با من تماس گرفتند و گفتند باید برگردم. بالاوپایین می‌رفتم و دنبال نتیجه بودم در نهایت نتایج رسمی آمد. باورم نمی‌شد. همه استرس ها همه خستگی‌ها همه درهایی که روی صورتمان بسته شده بودند… همه چیز یک لحظه جلوی چشم‌هایم ظاهر شد. باورم نمی شد. پیروز شده بودیم. . . .

 

وزن 175 گرم
ابعاد 20.5 × 13.5 سانتیمتر
شابک

9786004416856

تعداد صفحات

184

نوبت چاپ

اول

سال نشر

قطع

نویسنده

صحافی جلد

جلد شومیز (نرم)

کتاب های مشابه