شهید رئیسی در هر جایگاهی که بود مأموریتش را به درستی انجام داد و در زمانی که در آستان قدس رضوی، قوه قضائیه و ریاست جمهوری و چه قبل از همه این پستها بوده به طوری عمل میکرد که با برنامهریزی و کار جهادی کارها را به پیش میبرد تا نیاز نباشد افرادی در آینده نواقص کاری او را ترمیم کنند.
او مأموریتی که بر دوش داشت را به درستی انجام داد و آمار و نگاه باقی مانده از او شاهد بر این پایان مأموریت است و پس از مجاهدتی به نظیر که قرائتی جدید از مسئول تراز انقلاب را ایجاد کرد، خداوند بهترین نوع پایان مأموریت را برای او در نظر گرفت.
با توجه به اینکه در ایام حساس و سرنوشت ساز انتخابات هستیم و خیلیها دوست دارند خودشان را به شهید نزدیک یا شخصیت او را تخریب کنند و نگاهی که از سوی مردم برای وی بوجود آمده را مخدوش کنند وجود چنین کتابی که با مخاطب انس بگیرد و بتواند لحظه لحظه زندگی را از زبان خود شهید برای مخاطب تعریف کند ضروری است تا بتواند قرائت شفاف و روشنی از شخصیت شهید رئیسی ارائه کند.
برشی از کتاب:
مادرم دستانم را محکم گرفته بود تا در میان جمعیت گم نشوم. صحن به صحن را طی کردیم تا به کفشداری رسیدیم. رو به روی کفشداری ایستاد، جملهای را زیر لب گفت و قطرات اشکی که انگار از قلبش بر میخواست روی صورتش جاری شد.کفشهای کهنهمان را به کفشداری داد، خم شد پیشانیام را بوسید و گفت: سید ابراهیم! اینجا امنترین نقطه دنیاست، هر وقت دلت گرفت، مشکلی داشتی و درهای دنیا به رؤیت بسته شد به اینجا بیا.