توضیحات
پرواز با بال مگس
درنگی فقه الحدیثانه در ماجرای “اشکی به اندازه بال مگس”
حضرت امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثی طولانى فرمودند:
«کسى که یادى از حضرت حسینبنعلى(ع) نزدش بشود و از چشمش بهمقدار بال مگس اشک بیرون آید، اجر او بر خداست و حق تعالى به کمتر از بهشت براى او راضى نیست.»
تحقیقها بهمحض اینکه با این آستان ارتباط میگیرند، دلربا و خواستنی میشوند و این ویژگی این سرزمین است: «ما ندانیم چه سرّی است که در خانۀ اوست!»
همۀ عرفا بهطریقی کشف و شهود میکنند؛ این هم یک نوعش است: «خاطرهنوشتی از کنار ششگوشۀ امامحسین(ع)» در ایامی که توفیق تنفس در آن آستان بود:
درسهایی از مگسی که به دور ضریح زیارت میکرد:
«ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری»
اینجا عرصۀ سیمرغ است و چه شگفت که مگس با این جولان، اینجا هیمنۀ سیمرغ میگیرد و نهتنها عِرض خود نمیبرد؛ بلکه اینجا هرچیزی هرقدر بیشتر پر بگیرد، بیشتر آبرو میگیرد!
این چنین «مگسشناسی»ای با خودش عالَمی دارد و عجیب لذتی…!
برای فهم عمیق برخی روایات باید حشرهشناس بود! مگسشناسی فرصتی شد برای شناخت اندکی از اسرار روایت «اشکی بهاندازۀ بال مگسی.»
این سؤال کهنه در ذهن، در هوای بارانی کربلا جوانه زد و نهالی شد که تماشاگر آن هستید و در کنار سایۀ کمرمقش لَختی آسودهاید…
گاهی چیزی در نگاه عادی بیمقدار مینماید، حال آنکه شیئی قیمتی است. وجهی که این تمثیل در کتاب پرواز با بال مگس به آن توجه میدهد، همین مواجهه است: بیمقداری و بیارزشی جزء اولین تبادراتی است که در هنگام ملاقات بال مگس بهذهن میرسد. اشک را هم به همین حیث به آن تشبیه کردهاند که در اولین مواجهه آن را بیمقدار و بیارزش میدانند؛ بهعبارت دیگر برای این تشبیه، پایینترین مصداق یعنی بال مگس گفته شده و اگر در نظر مردم چیزی از بال مگس پایینتر و بیمقدارتر میبود، شاید بیان میشد.
حجتالاسلام سیدعلی اصغر علوی در مورد علت نگارش این کتاب میگوید:
«سال 1437 در هیاهوی شهرآشوب حماسة اربعین اباعبدالله(ع)، به دنبال رزق روضهای در کوچه پس کوچههای شهر آروزها، کربلا، بودم که دست تقدیر برای خلوت و اشک گوشهای فراهم کرد؛ در حالیکه موسیوار «ثمّ تولی الی الظلّ فقال ربِ انی لما أنزلتَ الی من خیرٍ فقیرٌ» حال و قالی بود که آن دم میگذشت … تا آنکه کلامی دلنشین از دل موکبی برای این مستمعش پرسشی شگفت و البته قدیمی را تازه کرد و آن رمز و راز این روایت بود: «کسی که یادی از حضرت حسین علی(ع) نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگس اشک خارج شود، اجر او بر خداست و حق تعالی به کمتر از بهشت برای او راضی نیست»
این سوال و بیان چند نکته درباره آن، مانند جرعههای زلالی بود که جان تشنه و زمین ترک خورده ذهن ایشان را طراوت میبخشید تا به پشتوانه آن، اندیشهای نو در جان پژوهشگر عاشورا شکفتن گیرد و اسرار بال مگس را در این روایت دوباره و دوباره جست و جو کند …»
این مولف کتابهای زیادی با موضوع عاشورا دارد که از میان آنها میتوان به کتاب ما بعد الحسین اشاره کرد.