توضیحات
کتاب جذبه مشرقی ، شامل چهل روایت از زنان و مردان نواندیشِ نومسلمان است.
در این کتاب، بخشی از جاذبههای دینِ پرشکوه اسلام به تصویر کشیده شده است.
نومسلمانانِ رهیافتهای از این جاذبهها سخن میگویند که نگاهی عمیق و البته از برون به این آیین آسمانی دارند. آنان چشمبسته به این وادی رَه نبردهاند، بلکه پیش از این، رنجِ انسانِ خسته از زرق و برق دنیای مادی را به وضوح دیدهاند؛ زرق و برق خیرهکنندهای که ممکن است در نگاهی سطحی، عدهای را مجذوب خویش سازد، اما غرق شدن در آن جز ملال و افسردگی، نتیجهای در بر ندارد.
به تعبیر زیبای حافظ:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان، وین راه بینهایت
مولف اگرچه نام این اثر را جذبه مشرقی نهادهاست، جز خاستگاه این دین که مشرقزمین بوده است، جذبۀ این مکتب را در اشراق جان و ضمیر پاک آدمیان نیز مدنظر داشتهاست.
شما ممکن است در طول حیات خود افراد متعددی را دیده باشید که شغلشان را تغییر دادهاند؛ از حرفهای دست برداشته، به حرفۀ دیگری گراییدهاند. همچنین اشخاصی را دیدهاید که با همسر خویش متارکه کرده، همسر دیگری اختیار کردهاند. یا محل زندگی خود را تغییر داده، جلای وطن نموده، در نقطۀ دیگری از جهان سکونت گزیدهاند. و یا حتی دست از برخی عقاید خود شسته، اعتقادات دیگری را جایگزین آنها کردهاند. قطعاً هریک از شما برخی از این افراد را مشاهده کردهاید، اما تاکنون چند نفر را دیدهاید که از دین خود روگردان شده، به دین دیگری گرویده باشند؟ شاید هیچ؛ شاید هم یکی ـ دو تا! لذا به درستی میتوان ادعا کرد اگر آدمی بنای بر تغییر هم داشته باشد، یقیناً «دین» جزء فهرست تغییرات او نیست. اعتقادات دینی چنان در رگ و پی آدمی ریشه دواندهاند که اساساً کندن و تهی شدن از آنها، تهی شدن از خویشتن خویش است.
اکنون سؤال مهمی مطرح میشود: با وجود این، چرا در گوشه و کنار دنیا، این همه با آدمهایی مواجه میشویم که از دین و اعتقادات دینیِ آبا و اجداد خود کناره گرفته، «اسلام» را به عنوان دین جدید اختیار کردهاند؟ مگر در اسلام چه جاذبهای نهفته است که میتواند با چنین قدرتی، دژ وجود انسان را تسخیر کرده، او را تا تغییر مهمترین شالودۀ وجودی خویش، که دین وی باشد، پیش ببرد؟