حمید پارسانیا – دفتر نشر معارف https://nashremaaref.ir فراتر از خواندن Wed, 15 Jan 2025 11:56:29 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.7.1 https://nashremaaref.ir/wp-content/uploads/2023/01/cropped-Maaref-32x32.png حمید پارسانیا – دفتر نشر معارف https://nashremaaref.ir 32 32 هستی و هبوط انسان در اسلام؛ ویراست دوم https://nashremaaref.ir/product/523171/ Sat, 04 Jan 2025 12:00:30 +0000 https://nashremaaref.ir/?post_type=product&p=54993 دئیسم یا دین بدون شریعت همان دینی حداقلی‌‌ است که در آن اثری از کلام و پیام مستقیم خداوند و هدایت و شریعت نیست. دین بدون شریعت همان دین طبیعی یا دینی است که ابعاد آن در انباشت زوایای ذهنی بشر و در تابش و بازتاب مفاهیم عقلی او پدید می‌آید. خداوندِ این دین حقیقی نیست که آدمی در پرتو نگاه به او خود را بشناسد، بلکه امری است که در پرتو اندیشه و تعقل ـ که وصفی از اوصاف آدمی است ـ تبیین و تفسیر می‌شود. در نتیجه، این دین از سنخ همان اموری است که در قرن نوزدهم با نام «ایدئولوژی» شناخته شدند.

در دوران روشنگری و حتی در سدﮤ نوزدهم، هریک از ایدئولوژی‌های مختلف به جست‌وجوی همان شهر گمشده و مدینۀ فاضله‌ای پرداختند که ادیان و اساطیر از آن خبر داده‌ بودند. به سخن دیگر،‌ همۀ آنان علاوه‌بر ترسیم صورتی جامع از عالم و آدم، درصدد تصویر نظام و جامعه‌ای هستند که بشر را از وضعیت موجود، که مطلوب و محبوب او نیست، نجات بخشند. جوامع ایدئولوژیک، در نظر طراحان آن‌ها، نظام‌هایی هستند که مقتضای طبیعت آدم بوده‌است و با سلب قیود و موانع، خواسته‌ها و نیازهای او را تأمین می‌کنند. در این ایدئولوژی‌ها، آزادی انسان هویتی عقلانی دارد. آنان به‌دنبال ترسیم جامعه‌ای هستند که آزادی در آن تحقق یابد، جامعه‌ای که در آن خواسته‌های طبیعی و مطلوب انسان فراهم می‌شود و موانع دستیابی به آن‌ها از بین می‌رود.

همان‌گونه که قوام و حیات سنت‌های دینی به شناخت شهودی و ادراک دینی انبیا و اولیای الاهی است ـ که با فنای از هستی کاذب و گذر از نفسانیت دروغین حاصل می‌شود ـ و همان‌گونه که دوام و استمرار دنیای اساطیر بسته‌به ارتباط انسان با حقایق آسمانی از طریق حجاب نفسانیت اوست، شکل‌گیری و بقای ایدئولوژی‌های مدرن نیز به عقلانیت جدیدی وابسته است که به انکار معارف و دانش‌های فراعقلی می‌پردازد، زیرا اگر عقل، آنچنان‌ که مقتضای فطرتش است، پیوند خود را با حوزه‌های برتر معرفت برقرار کند و ازسویی، خود بر این نکته واقف شود که شناخت حقیقت نفس از عهدﮤ مفهوم و معرفت حصولی خارج و به معرفت و شناخت شهودی نیازمند است،‌ در این صورت، از ادعاهای کاذب خود مبنی بر عقلانی بودن همۀ هستی دست خواهد شست و به‌جای حجاب بودن،‌ چراغی خواهد شد که به فراسوی خود راه می‌نماید. بنابراین ایدئولوژی‌سازی مربوط به مقطعی است که عقل در چهرﮤ ناقص و ناتمام خود گرفتار مغالطه و خطا می‌شود و‌ ادعا می‌کند که جایگزین ادیان است. البته این نوع از عقلانیت با بریدن از حقایق ثابت و مجرد و با اعتماد به انسانی که در طبیعت و هستیِ سیّال آن در معرض دگرگونی و تغییر است، ‌از توجیه خود عاجز می‌ماند و به‌سرعت راه زوال را طی می‌کند و به‌دنبال آن شیوﮤ دیگر از معرفت، یعنی شناخت حسی، بر عرصۀ قدرت می‌نشیند.

]]>